مهربون من...عشق من

دوستت دارم تا بی نهایت ها ...تا جایی که خورشید و آسمان دست به دست هم می خوانند از عشقمان ...دوستت دارم وحید عزیزم

مهربون من...عشق من

دوستت دارم تا بی نهایت ها ...تا جایی که خورشید و آسمان دست به دست هم می خوانند از عشقمان ...دوستت دارم وحید عزیزم

درخت خشکیده را
سنگ‌باران می‌کنی
بی آنکه بدانی
پاییز را خزانی نیست.

نظرات 1 + ارسال نظر
آتنا پنج‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 12:29 ب.ظ http://www.partenon.blogsky.com

دوست خوبم سلام:
نازنینا به تو مینازم
و با ناز تو سرگردانم
از خودم هیچ نمیدانم
و دانم که تو را می دانم
اهل دل صحبت رسوایی ما را ابداً گوش نداد
تا ببیند که به یک نقطه در این دایره سرگردانم
چکه چکه اگر از سقف دلم چکه کند
تنهایی بی تو میمیرم
و اما به سر قول خودم می مانم
سبز باشی و پایدار
به روزم.
عاشقانه هایم از حالا قدمهای سبزت را گرامی میدارد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد