مهربون من...عشق من

دوستت دارم تا بی نهایت ها ...تا جایی که خورشید و آسمان دست به دست هم می خوانند از عشقمان ...دوستت دارم وحید عزیزم

مهربون من...عشق من

دوستت دارم تا بی نهایت ها ...تا جایی که خورشید و آسمان دست به دست هم می خوانند از عشقمان ...دوستت دارم وحید عزیزم

     

                         با همه وجودم دوستت دارم وحید نازنینم

 

 

گوش کن ، جاده صدا می زند از درو قدم های تورا 

چشم تو زینت تنهایی نیست

پلک ها را بتکان ، کفش پاکن و بیا

و بیا تاجایی که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد

و زمان روز کلوخی بنشیند با تو

ومزامیر شب اندام تورا مثل یک قطعه آواز به خود جلب کند

پارسایی ست در آنجا که تو را خواهد گفت :

بهترین چیز رسیدن به نگاهی ست که از حادثه عشق تر است

 

 

 

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
مسعود یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:50 ق.ظ http://massoudx12.blogsky.com


دوست خوبم سلام !


من آپ دیتم خوشحال میشم اونجا ببینمت

«بذر عطوفتی که دیروز با مهرت در دلم کاشتی جوانه ی محبتی است که امروز مرا به تو میخواند

. تنهایی سهم دلهای از یاد رفته است ، مرا یاد کن ای یادت در یاد...! »



برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد