مهربون من...عشق من

دوستت دارم تا بی نهایت ها ...تا جایی که خورشید و آسمان دست به دست هم می خوانند از عشقمان ...دوستت دارم وحید عزیزم

مهربون من...عشق من

دوستت دارم تا بی نهایت ها ...تا جایی که خورشید و آسمان دست به دست هم می خوانند از عشقمان ...دوستت دارم وحید عزیزم

 

 

 
 
برای خواب معصومانه عشق کمک کن بستری از گل بسازیم
برای کوچ شب هنگام وحشت کمک کن با تن  غم پل بسازیم

کمک کن سایه بونی از ترانه برای خواب ابریشم بسازیم
کمک کن با کلام عاشقانه برای زخم شب مرحم بسازیم

بذار قسمت کنیم تنهائی مونو میون سفره شب تو با من
بذار بین من و تو دستای ما پلی باشه واسه از خود گذشتن

تو رو میشناسم ای شب گرد عاشق تو با اسم شب من آشنائی
از اندوه تو و چشم تو پیداست که از ایل و تبار عاشقائی

تو رو میشناسم ای سر در گریبون غریبگی نکن با هق هق من
تن شکسته تو بسپار به دست نوازشهای دست عاشق من

بذار قسمت کنیم تنهائی مونو میون سفره شب تو با من
بذار بین من و تو دستای ما پلی باشه واسه از خود گذشتن

به دنبال کدوم حرف و کلامی سکوتت گفتن تمام حرفهاست
تو رو از طپش قلبت شناختم تو قلبت قلب عاشقهای دنیاست

تو با تن پوشی از گلبرگ و بوسه منو به جشن نور و آئینه بردی
چرا از سایه های شب بترسم تو خورشید و به دست من سپردی

بذار قسمت کنیم تنهائی مونو میون سفره شب تو با من
بذار بین من و تو دستای ما پلی باشه واسه از خود گذشتن

کمک کن جاده های مه گرفته من مسافرو از تو نگیرن
کمک کن تا کبوترهای خسته رو یخ بستگی شاخه نمیرن

کمک کن از مسافرهای عاشق سراغ مهربونی رو بگیریم
کمک کن تا برای هم بمونیم کمک کن تا برای هم بمیریم

بذار قسمت کنیم تنهائی مونو میون سفره شب تو با من
بذار بین من و تو دستای ما پلی باشه واسه از خود گذشتن
 
وحیدم دوستت دارم
 
 
 
 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد