مهربون من...عشق من

دوستت دارم تا بی نهایت ها ...تا جایی که خورشید و آسمان دست به دست هم می خوانند از عشقمان ...دوستت دارم وحید عزیزم

مهربون من...عشق من

دوستت دارم تا بی نهایت ها ...تا جایی که خورشید و آسمان دست به دست هم می خوانند از عشقمان ...دوستت دارم وحید عزیزم

 

دیگر نمی خواهم صدای ملامت رااز حنجره ی شقایق های وحشی بشنوم
من تو را می خواهم.من دست سبز تو را برای شکوفایی گل های وجودم می خواهم
بیا که اشکهایم بهانه ی تو را می گیرند
بیا که پریان احساسم پرواز را فراموش کرده اند
بیا که حوریان اشکهایم قسم خورده اند که راه قدم هایت را نمناک سازند

گفتم دوستت دارم و دوستت دارم و دوستت دارم و اشک از چشمانم سرازیر شد و باز
چیزی نگفتی و به جای سکوت این بار تو نیز مانند من اشک ریختی...
 
 
وحید دوستت دارم
 
 
نظرات 1 + ارسال نظر
فرشاد یکشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 03:34 ب.ظ http://www.jigarkhone.blogfa.com

سلام

وبلاگتون خیلی قشنگه مخصوصا با اسم آقا وحید

به ما هم یه سر بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد