مهربون من...عشق من

دوستت دارم تا بی نهایت ها ...تا جایی که خورشید و آسمان دست به دست هم می خوانند از عشقمان ...دوستت دارم وحید عزیزم

مهربون من...عشق من

دوستت دارم تا بی نهایت ها ...تا جایی که خورشید و آسمان دست به دست هم می خوانند از عشقمان ...دوستت دارم وحید عزیزم

 

 

دست های تو
رنگ تیره گی شب
دست های من
بی رنگی مهتاب
...
سر انگشتانت را بر پوست دستانم بکش
بگذار یک بار هم شده
مهتاب از شب رنگ بگیرد.


 

نظرات 2 + ارسال نظر
مینوشی سه‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 08:58 ق.ظ http://minooshi.blogsky.com/

سلام........شعرهات خیلی خوشگله.....زیباست و با احساس .........موفق باشی

گیتا پنج‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 10:01 ب.ظ

سلام روشنک جونم
خوفی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
قربون اون شعر گفتنت برم من
ادامه بده عزیزم
بایبای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد