امشب برایت از غربتی می نویسم
که لای آمدن بهار رو به آفتاب ایستاده است
از فصلی بین زمستان و بهار
فصل روییدن عشقمان
می نویسم از نوازش چشمانت ...از شمع و نرگس بهاریمان
و از لحظه هایی که دلتنگی قشنگ ترین سرود دوست داشتنمان بود
امشب می خواهم در حضور همه قصیده ها اعتراف کنم
که غزل چشمان تو را می ستایم
و در اتاق کوچک تنهایی ام غربت عشقت را پذیرایم
.
.
.
برای تو که عاشقانه می پرستمت و دوستت دارم(وحید عزیزم)
|